مثبت نگری=سلامتی

مثبت نگری یعنی داشتن آرامش،جمع گرا بودن،دوست داشته شدن،موفق بودن

مثبت نگری=سلامتی

مثبت نگری یعنی داشتن آرامش،جمع گرا بودن،دوست داشته شدن،موفق بودن

رو به آیینه

رو می کنم به آینه


در ستایش خودشناسی و خودکاوی












رو می کنم به آینه











مطرح کردن سوال درباره خودمان، افکار، احساس و عواطفمان به ما کمک می کند تا خانه ذهنمان را هرازگاهی از تارهای عنکبوت تعصب های بی دلیل و تحجرهای کورکورانه بتکانیم، اما این کار شجاعت می خواهد....

وقتی شما همه چیز را می پذیرید بدون هیچ سوال، شک و ابهامی مانند این می ماند که درهای خانه تان را بازگذاشته اید تا هر چیزی وارد آن شود. در حالی که نمی توان به همه چیز اعتماد کرد، هر چیزی را پذیرفت و نقش عروسک خیمه شب بازی را داشت. کسانی که در این حالت به سر می برند انگار میان چند راهی قرار گرفته اند که مدام به این سو و آن سو می روند و وقتی به ساعتشان نگاه می کنند، می بینند ای وای وقتشان تمام شده و آنها اصلا نمی دانند کجایند، چه می کنند، چه قرار است بکنند و اصلا نمی دانند این صندوقچه افکاری که دارند درست چیده شده یا نه؟ در حالی که می توانیم با پیروی از چند راهکار مناسب به فکرها، عقاید و احساسات مان سر و سامانی بدهیم و چه زمانی بهتر است از حالا که کمی بیشتر نمانده تا تازه شدن طبیعت و شروع سالی جدید.

● سوال بپرسید؛ مخصوصا سوال هایی که با «چرا» شروع می شود

از همه بپرسید چرا؟ چرا این فکر را می کنند؟ چرا فکر می کنند این راه درست است؟ چرا فکر می کنند این کار غلط است و مهم تر از همه اینکه از خودتان بپرسید چرا؟ این سوال به شما کمک می کند تا بدانید برای راهی که در پیش گرفته اید دلیل دارید یا با چشم و گوش بسته بر اساس عقایدی نادرست به آن تن در داده اید. وقتی هم خودتان و هم دیگران به پرسش «چرا» پاسخ دادید، شروع کنید به موارد استثنا تا ببینید این استثناهای جواب شما، کجا و چگونه پیدا می شوند. این کار به شما کمک می کند تا از فکرها و جواب های بسته دور شوید و برای هر چیزی یک قانون کلی نتراشید و تبصره هایی هم در ذهن داشته باشید. هیچ وقت درباره جواب شخصی خودتان خودخواه نباشید و استثنا ها را در ذهنتان مرور کنید تا پنجره های فکرتان بسته نشود.

● افکار خودخواهانه را شناسایی کنید

بعضی از افراد در حالت کلی هیچ نظر خاصی ندارند، نه موافق صرف قضیه ای هستند و نه مخالف و بهتر است بگوییم اصلا نمی دانند مخالف هستند یا موافق. این افراد اصولا ضربه پذیر هستند، مورد ظلم قرار می گیرند و هر چیزی را می پذیرند، از شخصی ترین موارد مانند نوع پوشش گرفته تا کلی ترین مسایل. در مقابل این افراد هم کسانی هستند که بر مبنای خاصی فکر می کنند و از «همه» می خواهند آنها هم به همین شیوه فکر کنند و حتی همان دورنمایی را ببینند و تصور کنند که آنها می بینند و تصور می کنند. آنها از شما می خواهند آنها را بدون هیچ «چرایی» بپذیرید، چرا که با این روش احساس راحتی و امنیت می کنند، احساس می کنند محبوبیت شان بیشتر است. آنها نمی خواهند افکارشان موردبحث و بررسی قرار گیرد و خود سوال را به معنای رد کردن قضیه می دانند نه موشکافی. آنها دنیای اطراف و آد م های اطراف را مانند فروشگاه هایی می دانند که آنها می روند تا همان چیزی را که می خواهند از قفسه شان بردارند نه کالاهای جدید و شاید بهتر و به روزتر را. همان قدر که شما باید متوجه گروه اول باشید که هیچ نظری ندارند چون می توانند شما را متقاعد کنند که همه کارها، رفتار و احساسات تان درست است باید متوجه گروه دوم هم باشید که با تحکم بسیارشان می توانند دریچه فکر کردن را به روی شما ببندند.

● ازخودمتشکر نباشید

برخی آدم ها به خودشان، به خواسته ها و احساسات شان و آن چیزهایی که می خواهند فکر نمی کنند اغلب از مخالفت با دیگران می ترسند، اغلب می ترسند که قایق هایشان غرق شود، رابطه شان از دست برود، جایگاه شان به خطر بیفتد برعکس این افراد کسانی هستند که در این راه ممکن است نتایج خیلی از تجربیاتشان را از دست بدهند، احساس ناراحتی، اضطراب و دلهره کنند اما... آنها به این روش ادامه می دهند چون می خواهند لایه درونی خودشان را بیشتر بشناسند، لایه ای که اکثر ما از دیدنش عاجز هستیم.

● بازنگری کنید

به ادعاهای دیگران نگاهی دوباره بیندازید؛ هم ادعاها و گفته هایی که تا امروز قبول داشته اید و هم آنهایی که تا امروز رد کرده اید. چند تا از این ادعاها و گفته ها را با دلیل رد یا قبول کرده اید؟ مطالعه کردن، جست وجو کردن در سایت ها، مطرح کردن این موارد با افرادی که در زمینه مطرح شده تخصص دارند، می تواند به شما کمک کند. تفاوتی نمی کند شما به دنبال ریشه یک اتفاق عاطفی هستید یا سیاسی یا تاریخی و اجتماعی . البته باید مراقب مواردی هم که در کتاب ها و اینترنت است و در گفته های دیگران پیدا می کنید باشید چرا که همه جا احتمال اشتباه و برداشت غلط وجود دارد اما حداقل کاری که شما می کنید این است که جای پای افکارتان را محکم می کنید و دل به ادعاهای سبک و بدون پایه نمی بندید. وقتی که دلیلی برای ادعایی پیدا کردید، شروع کنید به تجزیه و تحلیل آن. هم به صورت شخصی، هم در تنهایی هم در مقابل کسی که این ادعا را مطرح می کند. طرح شک ها و شبهه ها و حتی سوال های ساده و بعد مخالفت با آن هم روشی خاص را می طلبد برای به نتیجه رسیدن، چرا که خیلی از افراد مطرح شدن پرسش در مقابل حرف شان را به نوعی رد کردن آن می دانند. چند سوال زیر می تواند آغازگر بحث شما باشد بدون اینکه این حس را در طرف مقابلتان به وجود بیاورد:

▪ می دونی بعد از اینکه این موضوع را مطرح کردی...

▪ من خیلی از نکته ای که به آن اشاره کردی هیجان زده شدم اما...

▪ خیلی جالبه ولی فکر نمی کنی...

▪ من خیلی از شنیدن این خبر بد ناراحت شدم اما فکر نمی کنی...

▪ ببین درباره موضوعی که گفتی من یک چیزهایی پیدا کردم...

▪ حتی این شیوه را در مقابل خودتان و ادعاهایتان به کار بگیرید و ببینید چقدر درست هستند یا نیستند .

● متواضع باشید

وقتی شما متوجه می شوید فردی به اشتباه چیزی را بیان می کند و شما کاملا با دلیل می توانید آن را رد کنید، هیجان زده نشوید و حمله نکنید. اجازه بدهید او حرفش را بزند و شما هم با آرامش و تواضع، جوابش را بدهید. شاید وقتی شما دلیل کسی را در جمع رد کنید آن هم با شیوه ای تهاجمی – دیگران شما را تشویق کنند اما این موضوع زمان کمی را به خود اختصاص می دهد و به جای اینکه کسی را از اشتباهش آگاه کنید او با چنان ضربه ای به روی زمین می اندازید که فقط شما را یک بی شعور تلقی می کند و درصدد رد عقایدتان به هر قیمتی برمی آید.

● از اتاق روشن خودتان بیرون بیایید

همه ما سعی می کنیم خانه ای امن و روشن برای خودمان از چوب و تیر و تخته و سنگ و سیمان بسازیم و در درونمان از افکار، عقاید و احساسات ثابت و پذیرفته شده درباره خودمان و دیگران خانه ای بنا می کنیم. این موضوع خیلی مزیت دارد. ما شخصیت ثابتی پیدا می کنیم، افکارمان می توانند عمیق تر شوند، در خانه وجودمان به روی هر چیزی باز نیست اما... لازم و ضروری است که گاهی از این خانه روشن بیرون بیاییم و این جرات را به خودمان بدهیم که جور دیگری همه اینها را ببینیم. افکارمان، احساسات و رویاهایمان را دوباره نگاه کنیم. درست است، این کار می تواند بسیار ترسناک باشد، شما را گیج کند و حتی احساسات تان را تغییر دهد اما باعث می شود خانه روشن درونتان تار عنکبوت نبندد؛ پس جسور باشید.

● از فلج فکری خودتان جلوگیری کنید

وقتی شما درباره خودتان فکر می کنید، این کار نشان دهنده اوج مسوولیت پذیری شما درباره افکار، عملکرد و احساسات تان است. آن وقت است که شما دیگر نمی توانید مسوولیت آنچه خودتان بوده اید را به گردن دیگران و قضاوت هایشان بیندازید. درست است که ممکن است در این راه دچار تردید، ترس و خستگی از خودتان شوید اما شما قدم روی پله ای به نام «خودشناسی» گذاشته اید که می تواند شما را دربرداشتن گام های بعدی و تعیین مسیر زندگی بسیار کمک کند. شما با آنالیز خودتان مشکلات تان را خیلی زودتر از دیگران پیدا می کنید. گاهی وقت ها هم مشکل را پیدا می کنید اما حقیقت این است که از حل آن عاجزید. باز هم نترسید چون به هر حال شما به نقطه ضعف و مشکل خودتان آگاهید آن هم قبل از اینکه کس دیگری بگوید.


منبع:www.afwabir.com





















نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد