آرزو رستمزاد
فاطمه دانشور، متولد 1353 ، دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی ، عضو
هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران
،
عضو هیأت مدیره انجمن زنان مدیرکار آفرین، عضو هیأت رئیسه شورای زنان
بازرگان ، مؤسس و مدیرعامل یک شرکت معدنی بازرگانی و مؤسس مؤسسه نیکوکاری
مهرآفرین و...کسی که از صفر شروع کرد، بارها زمین خورد و ایستاد تا در
34سالگی یکی از جوان ترین زنان میلیاردر ایران لقب بگیرد.
***
با شما باید به عنوان یک کارآفرین صحبت کرد یا یک تاجر موفق یا مدیر یک
موسسه خیریه؟ یعنی کدام یک از این وجه ها در زندگی شما غالب است؟
من هم در حوزههای معدن، صنعت و تجارت کارآفرین بودهام و برای حدود 500
نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم کارآفرینی کردهام و هم با تأسیس مؤسسه
نیکوکاری مهر آفرین کارآفرینی اجتماعی داشتهام، تقریبا همه فعالیتها را به
موازات هم پیش بردهام.
تجارت در خانواده شما موروثی است؟
خیر، پدرم کارمند و مادرم خانهدار بوده است.
پس چطور شد شما به تجارت روی آوردید؟
هدفگذاریهای بزرگی که در زندگی داشتم و از همان 16 سالگی اهدافم را
مینوشتم و چون عمده اهداف من بزرگ و آرمانی بود برای رسیدن به آنها نیاز
به پول داشتم و یکی از راههایی که من را سریعتر به پول میرساند تجارت بود
پس تصمیمگرفتم تاجر شوم.
و چه طور این تصمیم را عملی کردید؟
اول وارد کار واردات پوشاک شدم. آن زمان 27 ساله بودم و پر انگیزه اما به
هر حال شروع کارم با شکست مواجه شد. آن روزها شاید 18 ساعت در روز کار
میکردم ولی چون تخصص و تجربه نداشتم شکست خوردم.
یعنی با آزمون و خطا راهتان را پیدا کردید؟
من همیشه گفته ام که تجارت ترکیبی از چند ویژگی مهم است. «ت» تجارت یعنی
تخصص «ج» آن یعنی جسارت، الف آن یعنی اعتبار، «ر» آن یعنی روابط عمومی و
«ت» آخر یعنی تجربه. و من هنوز به جز جسارت مابقی را میبایست با مرور زمان
و تلاش کسب میکردم.
پس سرمایه چه می شود؟ مگر با دست خالی هم می توان تجارت کرد؟
نه با دست خالی نمیتوان تجارت کرد. سرمایه اولیه من، پساندازی بود که با
دو سال کارکردن در محیطهای خودروسازی، جمع کرده بودم. 2 سال زندگی من
فقط کار کردن به صورت کارمند و با حقوق کارمندی بوده است. ولی شرایط
کارمندی را اصلاً دوست نداشتم و این شرایط برایم محدود کننده بود بنابراین
سریعاً تصمیم گرفتم و شرایطم را تغییر دادم که لازمه آن اول «خواستن» است
بعد «جسارت» و «ریسک» و تغییر شرایط به وضعیتی که خیلی نمیدانی بعدش چه
میشود. من با اولین کار تمام سرمایهام را از دست دادم. چون آن زمان هیچ
تجربهای نداشتم. شکستهای پیاپی را تجربه کردم ولی هیچگاه ناامید نشدم.
خانواده من در طول راه همیشه حمایت معنوی شان را نصیبم می کردند اما «پول و
پارتی» درمن در موفقیت من نقشی نداشت.
پس یکه و تنها وارد دنیای تجارت شدید.
بله و خیلی سخت بود. بعضی مواقع خیلی احساس تنهایی میکردم یا خسته میشدم
ولی چون ناامید نمیشدم سریع روحیهام را بازسازی و تقویت میکردم و با
انرژی بیشتری شروع میکردم و الان هم که موفق شدهام میگویم «حرکت» ـ حرکت
بسیار مهم است. در حرکت کردن است که با افراد جدید، پیشنهادات جدید،
مسیرهای جدید مواجه میشوی و با تجربهای که کمکم کسب کردهای میتوانی
صحیحتر و دقیقتر و حسابشدهتر ریسک کنی و در نهایت به نتیجه برسی. شکست
هم یک نتیجه است، نتیجهای که براساس عملکرد و برنامهریزی غلط روی میدهد
و اگر بعد از این نتیجه، عملکرد را خوب بازنگری کنی به فرمولهایی دست
مییابی که خاص خودت است و باید خودت به آن برسی، نه در هیچ کتابی راجع به
آن به این دقیقی نوشته شده است و نه در قالب نصیحتهای دیگران گنجانده
شده، ببینید، خوب دقت کنید «فقط خودتان باید به آن نکات برسید» آن وقت آن
نکات در وجود شما «نهادینه» میشود ولی دیگر آن اشتباهات را تکرار
نمیکنید و نتیجه بهتر و بهتری بهدست میآورید تا اینکه میبینید دیگر
موفق هستید. اصلاً به نظر من افراد موفق همیشه بدهکارند ولی بدهکارانی که
همیشه حرکت میکنند و نمیایستند. «بدهکاری» برای افراد موفق اصلاً بد
نیست، و با بدهکاری افرادی که هیچ حرکتی ندارند و دچار «از خودباختگی»
میشوند متفاوت است.
اگر یک جوان بخواهد راه شما را برود. بدون سرمایه، بدون تجربه و بدون راهنما. از کجا باید شروع کند و چه چیزهایی باید بداند؟
یک مشاور خوب میتواند بسیار کمک کند. «کار رایگان» و یا کار با دستمزد
حداقلی نزد یکمدیر بسیار موفق میتواند کارساز باشد و دیدن دورههای
آموزشی در سازمانهای ارائهدهنده این آموزشها که بهتر است تحقیق شود و
آموزشگاه مناسبی انتخاب شود. و در پایان هم مطالعه زندگی و روش افراد موفق،
مطالعه کتاب هم باید درست انتخاب شود. من در بازار بعضاً با زندگینامه
کارآفرینان معاصر مواجه میشوم که پس از خواندن کتاب با شناخت نزدیکی که
از فرد کارآفرین دارم شاید 50 درصد مطالب کتاب دروغ باشد بنابراین
کتابهایی را انتخاب کنند و بخوانند که یک ناشر معتبر آن را چاپ کرده باشد
و مطالب داخل آن صحیح باشند. جدیداً بسیاری افراد پول میگیرند و کتاب
چاپ میکنند و اصلاً هم برایشان مهم نیست که این مطالب درست است یا دروغ
است و مردم وقتی کتابی میبینند فکر میکنند تمامی مطالب داخل آن درست است
که متأسفانه اینگونه نیست. خواهش من از وزارت ارشاد این است که نظارت بر
روی چاپ اینگونه کتابها داشته باشد. من تصمیم دارم از تعدادی از این
ناشرین شکایت کنم به وزارت ارشاد چون احساس میکنم «گول زدن جوانان با این
دروغها» بسیار آسیبزننده است. بنابراین در انتخاب کتاب، به نویسنده و
ناشر آن توجه کنید.
خیلی ها می گویند تجارت و کار بازرگانی کردن یک جور شم و استعداد می خواهد که اگر آن را داشته باشی موفق
می شوی واقعا این طور است؟
ببینید، تجارت از آن جهت میگویند ذاتی است که فرد تاجر ویژگیهایی دارد
که سایرین آن را ندارند مثل «قدرت خطرکردن» ـ «جسارت» ـ «قدرت مذاکره و فن
بیان» ولی با آموزش و تمرین میتوان آن را هم کسب کرد.
هیچ وقت
پدر و مادرتان با تجارت تان مخالفت نکردند؟ مثلا بگویند سنگ بزرگ بر ندار
یا انتظار داشته باشند با الگوهای زنانه جامعه پیش بروید؟
نه،
اقوام شاید مخالفت میکردند مثلاً از اینکه یک دختر تنها چرا به چین سفر
میکند و یا جاهای دیگر ولی پدر من میگفت: من از سلامت دخترم مطمئنم و به
او افتخار میکنم. او دختر من است و به دیگران ارتباطی ندارد و اجازه
میداد من سفرهای کاری داشته باشم که عمده این سفرها را تنهایی میرفتم.
شما وقتی وارد کار تجارت شدید که یک دختر جوان نوپا بودید اما چند سال بعد
تبدیل شدید به یک زن جوان میلیاردر. این تغییر چقدر دنیای شخصی تان را
عوض کرد؟
بصورت فردی عوض نشدهام، من همان آدم هستم و برنامههای
بزرگتری دارم که باید برای رسیدن به آنها تلاش کنم. هم اکنون اهداف و
برنامههای من بیشتر اجتماعی است حتی در مقوله اقتصاد هم بیشتر اجتماعی
فکر میکنم و تقریباً در مورد اهداف شخصی به هر آنچه میخواستهام
رسیدهام.
زندگی خانوادگی زنی که یک تاجر موفق است با زنان دیگر چه فرقی دارد؟
خب درباره خودم باید بگویم که درگیری من با مسائل جزء و ریزی که در زندگی
زنان دیگر وجود دارد، تقریباً صفر است مثلاً حساسیتها نسبت به مادرشوهر،
یا چشم همچشمیها و یا اهمیت دادن زیادی به ظاهر و تجملات و غیره. اعتماد
به نفس خیلی بالاتری دارم.
همسرتان باید خیلی حمایتگر باشند. درست است؟
بله،بسیار زیاد. به دلیل اینکه من در سال 84 وقتی با همسرم آشنا شدم، او
را هم به نوعی مثل خودم دیدم و با هم تصمیم گرفتیم کار مشترک کنیم. شرکت
ثبت کردیم و شروع به کار مشترک کردیم چون او من را از همان ابتدا حین کار و
تجارت و فعالیت دید، با ادامه فعالیتم هیچ مخالفتی نداشت و اتفاقا همراهی
ام هم می کرد.
چه تجارتی می کنید؟
ما در شرکت مان
تولید و فروش فرآوردههای معدنی را انجام می دهیم و معادن خودمان یا معدن
دارانی که نیاز به مشاوره دارند تحت پوشش قرار می دهیم. یعنی همه امکانات
استخراج، فرآوری و نسب ماشینآلات و تجهیزات را برای آنها انجام
میدهیم.
بچه هم دارید؟
بله. یک دختر 4 ساله.
تجارت به زندگی شخصی تان آسیبی وارد نکرده؟ مثلا اطرافیانتان توقعاتی داشته باشند که شما فرصت برآورده کردنشان را نداشته باشید؟
نه، من معتقدم می شود کار و زندگی را به شکلی مسالمت آمیز با هم جمع کرد.
مثلا ما خیلی از سفرهای کاریمان را خانوادگی میرویم. هم جنبه کار دارد
هم تفریح. دخترم هم از ابتدای تولدش در دفتر کارم و در کنار اتاق من بوده.
البته پرستارش از او نگهداری میکرد و من در بین ساعات کار به دخترم سر
می زدم. خوب البته فرصت انجام بعضی کارها را ندارم مثلاً فرصت نمیکنم
بروم شخصاً دخترم را از مهدکودک بیاورم ولی این خلأها را به شکل دیگری در
زندگی جبران میکنم.
شغل شما طوری است که احتمالا محدودیت های اجتماعی زیادی را تجربه کرده اید. شاید خیلی ها باور نکنند که یک زن
می تواند این قدرت تجاری و اقتصادی را داشته باشد و
عکس العمل های کلیشه ای نشان دهند. این اذیتتان نمی کند؟
خب این محدودیت ها وجود دارد. مثلا توقعات عجیب و غریب اطرافیان که وقتی
متوجه میشوند شما تاجر هستید یکی وام بلندمدت میخواهد، دیگری میگوید
برایم خانه بخر و بسیار جدی این درخواستها را مطرح میکنند. من بعد از تمام
مصاحبههایی که انجام میدهم مواجه میشوم با هزاران نامهای که از اقصی
نقاط ایران به دفترم میآید که تقریباً 70درصد آنها هم نیازمند نیستند و
شرایط متوسط یک زندگی کارمندی را دارند ولی میگویند شما برای ما یک
آپارتمان 200 میلیون تومانی بخرید و وقتی تمامی این درخواست ها را جمع
میکنم میبینم من همه معادن و دفاتر کاریام را باید تعطیل کنم همه را
بفروشم و از یک بانک جهانی وام بگیرم تا بتوانم همه این درخواست ها را عملی
کنم. یا مثلاً از آشنایان دور و نزدیک همه انتظار دارند فرزندانشان را سر
کار بگذارم که بعضا نه تخصص دارند نه تجربه و وقتی پاسخ منفی میشنوند،
قهر میکنند و...
شما چه کار می کنید؟
خب یک راهش این
است که خیلی مصاحبه نمیکنم و یا تا آنجا که بتوانم برایشان توضیح میدهم.
نیمی از وقت روابط عمومی شرکت من مشغول پاسخگویی به همین درخواستهاست،
ولی بوده درخواستهایی که در چارچوب فعالیت مؤسسه نیکوکاری که ایجاد
کردهام بوده و آن درخواستها عملیاتی شده مثل عمل چشم کودکی روستایی که در
حال نابینا شدن بود و هزینههای جراحی و تحصیلی را نداشت شاید بارها به
موارد اینچنینی از طریق مددکاری مؤسسهام رسیدگی کردهام.
فکر کنم یک زن تاجر بودن در ایران با یک زن تاجر بودن در خارج از کشور خیلی متفاوت باشد. درست است؟
خب یک زن تاجر در خارج از ایران خیلی نمودی ندارد. تعدادی از مشتریان چینی
که با آنها کار میکنم «زن» هستند و تاجر زن در چین و یا کشورهای پیشرفته
عادی است ولی در ایران به دلیل محدودیتهای سنتی و فرهنگی خانوادهها،
کمی «تازگی» دارد. و بعضی جاها هم «غیرعادی» است.
از موسسه خیریه تان بگویید. چطور شد این خیریه را تاسیس کردید؟
من یک چهارم از درآمدم را صرف تاسیس این خیریه کردم بیشتر مواقع از این
رقم هم بیشتر شد تا سه چهارم درآمدم هم رسید. الان بالای سه میلیارد تومان
بصورت نقدی و حدود 3 میلیارد تومان هم ملک و دفتر در اختیار این موسسه
گذاشتهام. این نتیجه عهدی بود که در ابتدای کارم با خدا بستم. «خدا»
بارزترین نقش و اصلیترین نقش در موفقیت کاری و زندگی من داشته است.
چه کسانی تحت حمایت موسسه هستند؟
در این خیریه فقط به «کودکان و زنان بیسرپرست» رسیدگی میشود و خدمات
حمایتی شامل: مددکاری، مشاوره روانشناسی و پزشکی، آموزشی، مشاوره حقوقی،
سرپناه، کالا و مستمری دریافت می کنند و در نهایت بعد از حمایت 2 ساله
مادران را در صورت استطاعت، به کار مشغول میکنیم. تا به حال هم حدود 4هزار
نفر که 2هزار و 200 نفر آن کودک هستند تحت حمایت این موسسه قرار دارند.
وقتی دیدم کودکان بیسرپرست در ایران متولی ندارند مثل کودکان کار و
خیابان، کودکان آزاردیده و .... که عمدتاً پدران یا در موارد نادر مادران
معتاد یا روانی دارند و امنیت کودک به خطر میافتد و ... تصمیم گرفتیم
مهرآفرین را با این نیت بنا کنیم. تمام هزینههای این موسسه را هم از سال
84 تا 86 به تنهایی از محل درآمد شرکت پرداخت میکردم و از سال 86 با
انتخاب تیم نیکوکاری، مردم به مهرآفرین پیوستند و در حال حاضر حدود 600 نفر
عضو دارد. ولی کمکهای شرکت ما قطع نشده و ادامه دارد فقط دامنههای
فعالیتهای آن با حضور مردم بسیار گستردهتر شده، فعالیت ما کشوری است و
دفاتری در شهرستانها داریم.
منبع:سایت روزنامه اطلاعات